
لین استارت آپ به زبان ساده
اگر میتوانستید شکستهای گذشته را، با هزینهی بسیار کمتر و در زمان بسیار کمتری بفهمید، امروز کجا بودید؟
آیا میدانید دلیل موفقیت استارت آپ های بزرگ، تیم خوب، ایدهی خوب یا حتی پشتکار بنیان گذاران نبوده است؟
احتمالاً در داستانهای موفقیت، فیلمها و شوهای بنیانگذران خلاف این را به شما گفتهاند. زیرا تفکر تعیین یک راه قطعی برای موفقیتهای از پیش اتفاق افتاده از اساس اشتباه است و شما را به درهی نابودی میکشاند.
در ادامه قصد دارم با توضیح ساده شدهی لین استارت آپ به شما بگویم چطور میتوانید روش منحصر به فرد موفقیت استارت آپ خود را بفهمید، چطور میتوانید اشتباهات خود را در زمان درست بفهمید و با اصلاح بهموقع آن از پرداخت هزینه های گزاف جلوگیری کنید.
بیشترین دلیل شکست استارت آپ ها ساختن محصولات غیر ایده آل نیست، بلکه ساختن محصولات ایده آلی است که کسی آن را نمیخواهد. در یک شرکت نرم افزاری ما هر چیزی را که تصور کنیم میتوانیم بسازیم. پس سؤال اصلی این نیست که آیا ما میتوانیم این محصول را بسازیم یا نه، بلکه سؤال اصلی این است که آیا باید این محصول را بسازیم یا نه ؟ دلیل موفقیت اکثر استارت آپهای بزرگ، ایدهی خارقالعادهی اولیه و پشتکار و یا حتی یک تیم خوب نیست. با بررسی استارت آپهای موفق به این نتیجه رسیدیم که آنها لزوماً ایده بهتری نسبت به بقیه در زمان شروع نداشتند. و پشتکار هم دلیل موفقیت شان نبوده است. بلکه آنها کسانی بودند که وقتی فهمیدند مسیر فعلی اشتباه است خیلی سریع چرخش کردند. روش لین این موضوع را به میآموزد که چطور فاصلهی زمانی بین چرخشها را کوتاه کنیم و چطور با فهمیدن بهموقع زمان چرخش، قبل سقوط و رسیدن به ته خط، راه درست را پیدا کنیم.
همهی شما احتمالاً با روش توسعه چابک در برنامه نویس آشنایی دارید. این روش از شرکتهای بزرگ فناوری استخراج شده است. و برای حالتی طراحی شده است که مشکل مشخصی وجود دارد ولی نحوه طراحی راه حل نامشخص است و اساس آن ارتباط مستمر با مشتری و گرفتن بازخورد از آن در فرآیند طراحی است. ولی این دنیایی نیست که استارت آپها در آن زندگی میکنند.
گفتیم روش های چابک و مدیریت سنتی اساس طراحی را بر مبنای یک مشتری قطعی قرار میدهند. اما
اگر مشتری مهمترین قسمت یک محصول یا سرویس است، وقتی ندانیم مشتری کیست چهکاری باید انجام دهیم؟ چه کسی قرار است در مورد کار ما قضاوت کند؟ در روش برنامه نویسی ایکس پی، چه کسی باید بنشیند کنار برنامه نویس و بگوید چهکار کند؟ فرضیه چابک و همهی روشهای مدیریت بر این اصل استوار است که کسی وجود دارد که میتواند به ما یک جواب قطعی و محکم برای سؤالات طراحی بدهد.
در فضای استارت آپی، با یک مشتری قطعی و همیشه در دسترس رو به رو نیستید .
بسیاری اساس طراحی و تولید محصول را بر مبنای فرضیات اساساً اشتباه خود میگذارند و پس از ماهها تلاش و صرف هزینه، میفهمند این محصول خارقالعاده ، چیزی نیست که مشتری میخواهد. این همان نقطهی شکست استارت آپهاست. روش لین میخواهد به ما کمک کند، چطور قبل از رسیدن به بن بست، اشتباهات طراحی خود را بفهمیم و آن را منطبق بر نیاز مشتریانمان تغییر دهیم.
برای درک بهتر موضوع بگذارید یک مثال واقعی برای شما مطرح کنم.
تیم ما یک ایده در حوزه املاک داشت. و فکر میکرد بسیار خارقالعاده است و جواب میدهد سرمایه گذاران هم آن را تایید کردند. پس شروع به ساخت نمونه اولیه محصول کردیم و برای آن روزها وقت گذاشتیم. وقتی محصول به بازار عرضه شد، کسی از آن استفاده نکرد و مورد استقبال قرار نگرفت. و این بسیار غم انگیز بود برای محصولی که اینهمه زمان و هزینه صرف پیاده سازی آن شده است با شکست رو به رو شود. دلایل شکست آن را بررسی کردیم. محصول ما در حالی که خارقالعاده به نظر میرسید از دید کاربر نهایی ویژگیهای آن واقعاً جذاب یا بدرد بخور نبود. ما میتوانستیم خودمان را با این حرف که از این شکست درسی آموختیم تسکین دهیم. اما سؤالی که بیشتر ما را آزار میداد این بود، آیا نمیشد با ساخت یک نمونهی اولیهی در عرض سه ساعت که هیچ کدی ندارد، و تنها با یک دکمه دانلود مسخره که افراد را به صفحه ۴۰۴ هدایت میکند از مشتریان بازخورد گرفت؟ و یک هزینه 6 ماهه برای یاد گرفتن این درس را به یک هزینه دو تا سه روزه کاهش داد؟ این همان چیزی است که در لین استارت آپ به آن کمینه محصول قابل پذیرش گفته میشود. که معادل لاتین آن minimum viable product است.
استارت آپ ها هستند تا یاد بگیرند چطور یک کسب و کار پایدار ایجاد کنند اریرک ریز بنیان گذار جنبش لین استارت آپ
بگذارید حرف اریک را شفاف تر بیان کنم : ما در یک استارت آپ یاد میگیریم که چطور یک کسب و کار پایدار ایجاد کنیم. بقیه کارها نظیر کد نویسی ، طراحی فوق العاده ، و خیال پردازی و فرضیات اتلاف وقت است اگر ما ندانیم، واقعا مورد پذیرش کاربر است یا خیر. به عبارتی حقایق واقعی با آزمایش محصول بدست میآید و ما در لین قصد داریم هزینهی این آزمایشها را تا حد امکان کاهش دهیم.
دلیل عمده ی شکست استارت آپها طمع به یک طرح خوب، تحقیقات بازار جامع و برنامه بلند مدت است. در حالی که در آناتمی استارت آپی شما با فضای عدم قطعیت رو به رو هستید. از این رو بسیاری از افراد وقتی می بینند که با روش های معمول مدیریت نمی توانند آینده را دقیق برنامه ریزی کنند ، شیوه “فقط انجامش بده” را در پیش میگیرند.
نکته دیگری که ما در روش لین می آموزیم این است که میشود مکانیزم پیشرفت یک استارت آپ را نیز مدیریت و مهندسی کرد نه با روشهای مدیریت سنتی ، بلکه با فرآیندی که ما به آن درلین یادگیری معتبر میگوییم.